تمام دوران کودکیام در روستا بودم و در دبستان همانجا مشغول به تحصیل شدم. بسیار درس خواندن را دوست داشتم و همیشه نمرات فوقالعادهای میگرفتم. بعد از گذراندن دوران دبستان و راهنمایی تصمیم گرفتم در شهر مشغول به ادامهی تحصیل در رشتهی معماری شوم. تا آن زمان بسیار به درس علاقه داشتم ولی بعد از مدتی متوجه شدم این علاقه و انتخاب رشته و حتی نمرات خوبی که از ابتدا میگرفتم همگی تحتتأثیر حرفهای دیگران بوده است و برای جلب کردن توجه و اهمیت نظر آنها و خانوادهام تمام این کارها را انجام دادهام.
این تجربیات باعث شد بهشدت علاقهی خود را نسبت به ادامهی تحصیل و درس خواندن از دست بدهم چون همیشه فکر میکردم آموزههایی که در طول دوران تحصیلم یاد گرفتم اطلاعاتی بهدردنخور هستند و هیچ کاربردی ندارند چون نتایج زندگیام این داستان را بهخوبی نشان میداد. هرچند مدتها بعد که وارد دنیای واقعی تغییر و کسبوکار شدم خیلی سریع متوجه شدم که کاملاً درست فکر میکردم و بسیاری از یادگیریهایی که در مسیر تحصیل داشتم و افراد دیگر هم در دوران تحصیل خود دارند هیچ کاربرد مثبت و مؤثری در زندگی واقعی آنها ندارد و هیچ رشد و تغییر چشمگیری ایجاد نمیکند. البته انسانهایی هم هستند که از بستر این آموزهها به موفقیتهای خیلی زیادی در زمینهی کاری خود میرسند و تحصیلات برای آنها یک تغییر بزرگ محسوب میشود. البته فکر میکنم افراد بسیار کمی در این مسیر قرار میگیرند و از تحصیلات و کارشان لذت میبرند و عاشق آن هستند. به نظر من این افراد هم به خاطر نوع موضوعات و اطلاعات آکادمی موفق نشدهاند بلکه باورهای درستی که داشتهاند همراه با عشق و پشتکار، آنها را به این نقطه رسانده است.
ولی صادقانه بگویم برای من درس خواندن و تحصیلات آکادمی کار بسیار کسلآور و خستهکنندهای بود و هنوز هم همینطور است چون فکر میکنم مطالبی که در سیستمهای آموزشی مختلف تدریس میشود واقعاً کاربردی نیست و افراد عملگرایی را تحویل جامعه نمیدهد به همین دلیل خیلی سریع تصمیم به ترک تحصیل گرفتم و خودم را از شر مطالب تکراری و بیروح معلمان و اساتید خلاص کردم.
در دوران تحصیلم زمان تعطیلات مثل تابستانها مشغول به شاگردی در کار بنایی و کاشیکاری میشدم و بعد از ترک تحصیل تصمیم گرفتم این حرفه را ادامه بدهم هرچند علاقه چندانی به آن نداشتم ولی از درس خواندن خیلی بهتر بود و یک امنیت مالی و آزادی محدودی به من میداد. درس خواندن و تحصیلات آکادمی در بسیاری از فرهنگها و خانوادهها جایگاه بالایی دارد و هر فردی مطابق میل و ارزش این سیستمها عمل نکند و درس نخواند ممکن است مورد سرزنش و مقایسه اطرافیان قرار بگیرد و یک انسان بیسواد تلقی شود. دقیقاً اتفاقی که بعد از ترک تحصیل برای من هم افتاد همین بود و اینقدر این سرزنشها و مقایسهها از طرف خانواده و اطرافیان زیاد بود که کلاً مسیر زندگی من عوض شد و وارد بعد جدیدی از تجربیات شدم.
بعد از چالشهای بسیار زیاد با خانواده دیگر علاقهای به بودن در کنارشان و پیروی از نظراتشان نداشتم و همین داستان باعث شد تصمیم بگیرم زیاد در کنار اطرافیانم نباشم و یک زندگی مستقل دستوپا کنم. چون هدف مشخصی نداشتم و هیچ آگاهی هم نداشتم زمانم را صرف دوستان و تفریحات بسیار بیهودهای میکردم تا جایی که از کار بیکار شدم و در شرایط بسیار سخت مالی و جسمی قرار گرفتم. مجبور شدم برای تغییر کردن چند بار از شهرم بروم ولی بازهم فایدهای نداشت و به محضی که برمیگشتم دوستان قبلی و همهی کارهایی که میکردم دوباره به سراغم میآمد. این مسیر تا جایی ادامه پیدا کرد که تمام چیزهایی که داشتم از دست دادم و مجبور شدم دستبهکارهایی بزنم که اصلاً دوست نداشتم تا امنیت مالی من حفظ شود.
اتفاقات بسیار زیادی در طول این مسیر رخ داد که ظاهراً چندان خوب نبود ولی بعد از تغییراتم متوجه شدم که چقدر اتفاقات گذشته به رشد امروز من کمک کرده است. زمانی که انسان به یک نیاز واقعی برمیخورد و تمایل به رشد و تغییر دارد اتفاقات عجیبی در زندگیاش رخ میدهد و دستان پرمهر خداوند از هر طرفی برای کمک به او میآیند. دقیقاً اتفاقی که من در زندگی خود تجربه کردم و باعث شد مسیر زندگی من کاملاً عوض شود و درهای جدیدی به روی من باز شود.
بعد از پشت سر گذاشتن چالشهای بسیار زیاد به لطف خداوند یک روز تصمیم گرفتم مسیر زندگیام را تغییر دهم و از آن وضعیت بسیار نامناسب بیرون بیایم. خدا را شکر به محضی که تصمیم گرفتم مسیر برای من باز شد و کمکم به انجمن AA یا همان الکلیهای گمنام راه پیدا کردم. در این انجمن اصولی را تحت عنوان دوازده قدم به افرادی که دچار اعتیاد به هرگونه موادی هستند یاد میدهند و بهصورت معجزهآسایی این افراد زندگی مجدد خود را شروع میکنند و شما هرروزه شاهد معجزات عجیبی در این انجمنها خواهید بود.
به خاطر شدت نیازی که در من بود بسیار متعهدانه و محکم به انجمن الکلیها چسبیدم و شروع کردم قدمهای دوازدهگانه آنها را بیاموزم و کارکنم. شروع اصول الکلیها تحول بسیار عظیمی در زندگی من بود و تغییرات بزرگی به لطف خداوند در تمام جنبههای زندگی من رخ داد و نگرش من کاملاً دچار تحول شد. بعد از گذشت چند ماه دوباره توانستم کسبوکارم را راه بیندازم و به خانه برگردم. اشتیاق و هیجان بسیار زیادی در من ایجادشده بود و با تعهد خیلی زیاد مسیرم را جلو میبردم تا اینکه خداوند در جدیدی به روی من باز کرد.
در کلاسهای انجمن توسط دوستانم با مباحث و کتابهای تغییر و موفقیت آشنا شدم و شروع کردم به مطالعه، تحقیق و تمرین در این زمینهها. به خاطر علاقهی شدیدی که به مطالعه داشتم با مباحث تندخوانی و مهارت مطالعهی سریع آشنا شدم و تصمیم گرفتم این مهارت را بهصورت حرفهای یاد بگیرم و هدف گذاشتم هر طور شده چند صد جلد کتاب در زمینههایی که موردنیازم بودند و به آنها علاقه داشتم مطالعه کنم.
با یادگیری مطالعهی سریع و تمرینهای بسیار زیادی که در این زمینه کردم اتفاقات جدیدی دوباره شروع به افتادن کرد و من موفق شدم سرعت خودم را بهجایی برسانم که روزانه یک کتاب مطالعه کنم. به لطف خداوند بزرگ بعد از مدتی کتابهای بسیار زیادی در زمینهی علوم موفقیت و تغییر، ارتباطات انسانی، موضوعات روانشناسی و روانکاوی، انواع روشهای هیپنوتیزم، بحثهای عرفانی، ادیان مختلف و کتابهای شاخص آنها، نورولوژی و سیستم عصبی، کارکردهای ذهن و مغز، بازاریابی و فروش، مدیریت کسبوکار، زندگینامه افراد موفق و … مطالعه کردم و هنوز هم این مسیر ادامه دارد و مطالعه یکی از لذتبخشترین کارهای دنیا برای من است.
با تحقیق و مطالعه کتابهای بسیار زیاد و شرکت در دورههای فراوان متوجه شدم اگر بخواهم فرد موفقی باشم و به هر چیزی که میخواهم برسم باید کاری که عاشق آن هستم را پیدا کنم. در اوایل مسیر علاقهی زیادی به موزیسین شدن و خوانندگی داشتم و فکر میکردم این دقیقاً همان چیزی است که میخواهم به همین دلیل به محضی که با بحثهای موفقیت و تغییر آشنا شدم تصمیم گرفتم وارد این حرفه شوم ولی بعد از مدتی متوجه شدم علاقهی چندانی به این کار ندارم و رهایش کردم. البته چند کار دیگر را هم امتحان کردم تا بالاخره کاری که عاشق آن بودم را پیدا کردم.
آموزش دادن اصول موفقیت و درک قانونمندیهای این جهان برای رشد بیشتر، لذتبخشترین کار دنیا برای من است. تمام تجربیاتی که در این سالها داشتم و در این مسیر کسب کردم باعث شد به این نتیجه برسم که فقط باورها و عقایدی که فکر میکنم درست و کاربردی هستند را آموزش دهم و در مورد هیچ دانش و علم دیگری حرفی به میان نیاورم. البته مطمئن هستم هرروز تجربیات جدیدی کسب خواهم کرد و بینشهای امروزی را نیز خالصتر خواهم کرد ولی الان احساس آرامش میکنم و خوشحالم که بعد از سالها تجربه، آموزش و تدریس به یک سبک شخصی رسیدهام که هرروز در حال بهبود آن هستم و به دنبال شناخت قانونمندیهای بیشتری از این جهان و الگوهای ذهنی موفق و ارزشآفرین هستم.
به لطف و هدایت الهی بعد از طی کردن این مسیر و کسب موفقیتهای بسیار زیاد در تمام جنبههای زندگیام تصمیم گرفتم تجربیات خودم را در سایت mahdikhanideh.com در اختیار علاقهمندان به تغییر قرار دهم و با فایلها و محصولات رایگان و پولی کمک کنم خودم و افراد دیگر در مسیر زندگیشان به موفقیتهای زیادی دست پیدا کنند. همیشه شاکر و سپاسگزار خداوند هستم که من را در این مسیر بسیار فوقالعاده قرار داده است و سعی کردم با کمک گرفتن از هدایت و راهنمایی او به سمت موفقیتها و تغییرات بزرگتری حرکت کنم و از جهان و نعمتهای بینهایتش لذت بیشتری ببرم و مجموعه و بینشم در این مسیر را هرروزه گسترش دهم.
اگر علاقهمند هستید با آموزههای بیشتری از من آشنا شوید بر روی هرکدام از لینکهای زیر که فکر میکنید نیاز دارید در مورد آنها بیشتر بدانید کلیک کنید و از مطالبی که برای شما طراحیشده است لذت ببرید و مثل من مسیر جدیدی را از همین لحظه شروع کنید.
دورهی فوقالعاده و بینظیر عزتنفس و اعتمادبهنفس
دورهی پیشرفتهی مطالعهی تصویرخوانی (فتوریدینگ)
دورهی جامع رایگان تندخوانی و مهارتهای مطالعه
دورهی هدفگذاری و طراحی خواستهها در زندگی
مجموعه فایلهای صوتی رایگان زندگی آگاهانه
دورهی کشف رسالت و عشق و علاقه در زندگی
دورهی کاربردی مدیریت زمان و نظم در زندگی
کتاب «کتابی که همه باید آن را بخوانند؟!»
کتاب مدیریت زمان و نظم در زندگی
از تمامی دوستان و همراهان عزیز و بسیار دوستداشتنی وبسایت مهدی خنیده بسیار ممنون و سپاسگزار هستیم که در این مسیر با ما همراه هستند و همیشه با عشقی که به مجموعهی ما دارند به ما انگیزه و انرژی میدهند تا فعالیتهای خودمان را افزایش دهیم و خدمات ارزشمندتری به لطف خداوند بزرگ ارائه کنیم. هرروزه منتظر دورهها و آموزشهای جدید من در سایت باشید. برای همهی شما دوستان و همراهان عزیزم آرزوی موفقیت و پیروزی در تمام جنبههای زندگیتان رادارم.
(مهدی خنیده مدیر وبسایت)