همیشه انسان به دنبال سؤالاتی از این قبیل بوده است که بین ذهن و مغز و دنیای بیرون و واقعیتهایی که ما آنها را با حواس پنجگانه درک و لمس میکنیم چه ارتباطی وجود دارد. آیا قدرت ذهن و مغز انسان دنیای بیرون و واقعیتهای آن را خلق میکند و جهان بیرون تبیینی از اندیشههای ماست و یا اینکه واقعیتها و پدیدارهای بیرونی هستند که ذهنیت ما را شکل میدهند.
ارتباط ذهن و ماده در ان ال پی
بهعنوانمثال شما یک درخت سیب را در نظر بگیرید، آیا ما باقدرت ذهن و مغز خود که همان اندیشهها و تصاویر ذهنی هستند این درخت را بهصورت ملموس به وجود آوردهایم و میتوانیم آن را ببینیم، لمس، بو و یا مزه کنیم یا اینکه از ابتدا درخت سیب وجود داشته و سپس ما آن را با حواس پنجگانه خود درک کردهایم. در این مثال خود درخت که در بیرون قرارگرفته یک واقعیت یا اُبژه نام دارد و تصویری که ما از آن درون ذهن و مغز خود داریم یک سوژه میباشد.
پس ما به دنبال این هستیم که بدانیم آیا سوژهها و عناصر ذهنی و ارتباطات نورونی در مغز واقعیتها را خلق میکنند یا اینکه واقعیتهای جهان بیرون باعث خلق سوژههای ذهنی و ارتباطاتی بین سوژهها و نورونها در مغز میشوند و ما در ان ال پی برای مدیریت ذهن و مغز و خلق خواستهها و اهدافمان از طریق این دو از کدامین نگاه پیروی میکنیم و کدام نگاه در خلق زندگی ما که مجموعهای از واقعیتها و ذهنیتهاست اثرگذارتر است. برای درک این موضوع بهتر است انواع نگاهها و مکاتبی که در این مورد وجود دارند را بشناسیم و بررسی کنیم ببینیم نگاه هر مکتب به ارتباط بین ذهن و واقعیتها یا همان ماده و ذهن چیست.
انواع نگاه در ارتباط با ذهنیت و واقعیت
در ارتباط بین ذهن و ماده یا همان ذهنیتها و واقعیتهای بیرونی ما سه نوع نگاه داریم که در هر نگاه شما متوجه خواهید شد که اولویت به ذهن داده میشود یا واقعیتهای بیرونی، یعنی اینکه ما در این سه بررسی میکنیم ابتدا اندیشهها و ذهنیت ما باعث خلق جهان بیرون میشود یا دنیای بیرون و پدیدارهایش از طریق حواس پنجگانه ما باعث خلق ذهنیتهایمان میشوند و درنهایت آیا جهانی وجود دارد یا فقط ما در دنیایی از ذهنیتهای خود غوطهور هستیم.
1- متریالیسم یا مادهگرایی
اولین نگاه متریالیسم یا مادهگرایی میباشد. همانطور که از اسمش مشخص میباشد در این دیدگاه اصالت و اولویت به ماده و واقعیتهای بیرون داده میشود؛ یعنی جهان بیرون و واقعیتها وجود دارند و ما از آنها ذهنیت خودمان را میسازیم و چیزی به اسم ذهنیت وجود ندارد بلکه ابژههای بیرونی تمام واقعیتهای جهان هستند.
در مثال درخت سیب خود درخت است که باعث میشود ما با حواسمان آن را درک کنیم و سپس از آن تصاویر و سوژهای را در ذهن و نورونهایی را در مغز به هم مرتبط کنیم. پس در اینجا آن چیزی که بهطور واقعی وجود دارد درخت سیب هست و درنتیجه اولویت به آن داده میشود چراکه درخت واقعی که بهصورت ماده ما آن را تجربه میکنیم ابتدا باعث خلق ذهنیت شده و اگر این درخت سیب نباشد ذهنیتی هم وجود نخواهد داشت. این دیدگاه به دوربینی تشبیه میشود که از بیرون عکس میگیرد به معنای واضحتر دوربین ابتدا محتوایی ندارد و با گرفتن عکس از پدیدارها و واقعیتهای بیرونی یک محتوا و عکس برای خود تولید میکند و بدون منظرهها و پدیدههای بیرون عکسی در کار نخواهد بود.
2- ایدئالیسم
در این نگاه اعتقاد بر این است که ذهنیت و ایدهها هستند که باعث خلق دنیای بیرون ما میشوند و همانطور که از اسمش مشخص است اولویت به ایدهها که خود ذهنیتهای ما هستند داده میشود و تمامی چیزهایی که ما در این جهان آنها را با حواس پنجگانه خود درک میکنیم از ارتباط سوژههای ذهنی و نورونهای مغزی به وجود آمدهاند و جهان بیرون و واقعیتها وجود ندارند بلکه تمامی پدیدههای بیرونی محصولی از ارتباطات و ساختارهای ذهنی و مغزی هستند.
در مثال درخت سیب ابتدا اندیشهها و ایدههایی در مورد درخت سیب ساخته میشود و تصاویری در ذهن و مغز خلق میشوند سپس مجموع این ذهنیات باعث خلق یک درخت سیب در بیرون میشود. درنتیجه این نگرش اصالت و اولویت را به ذهن و مغز و اجزای آن میدهد و معتقد است جهان بیرون و واقعیتهایی که ما آنها را بهصورت ملموس درک میکنیم محصولی از پردازشهای ذهن و مغز هستند و کارکرد این نگاه دقیقاً همانند پروژکتوری هست که اجزای درونی را بهصورت واقعی بر روی پردهای نمایش میدهد و از این طریق با محتویات داخلی خود، واقعیتی را به تصویر میکشد که ما آن را درک کنیم.
3- ساختارگرایی
در این نگرش بین ذهن و واقعیت یک ساختار تعریف میشود؛ یعنی ما زمانی که یک پدیده را در بیرون میبینیم، میشنویم، لمس و بو یا مزه میکنیم از آن ذهنیتی میسازیم و سپس از آن ذهنیت یک واقعیت جدید خلق میکنیم و سپس از آن واقعیت یک ذهنیت دوباره و همینطور این سیکل ادامه دارد و ما دائماً در حال خلق ساختارهای جدید از طریق ارتباط و تأثیر ذهنیتها و واقعیت بر یکدیگر هستیم و یا بالعکس این داستان هم وجود دارد که ما ابتدا تفکر و ایدهای که وجود ندارد را در ذهن خود با سوژههای فکر محور میسازیم و سپس از آن واقعیتی را در بیرون خلق میکنیم و دوباره با واقعیت خلقشده یک ذهنیت جدید میسازیم و همینطور این تبادل ساختار ادامه خواهد دادهشده و ما دراینارتباط مفاهیم خود را میسازیم.
درنتیجه در این نگرش بین ذهنیت و واقعیتها یک ارتباط دوطرفه شکل میگیرد و ما از محتوای ذهنی، واقعیتهای بیرونی و از واقعیتهای بیرونی، محتوای ذهنی خود را میسازیم. در مثال درخت سیب ما ممکن است یک سیب را ببینیم و ذهنیتی از آن خلق کنیم و با آن ذهنیت دوباره درخت سیب را تحلیل کنیم مانند اینکه میگوییم این درخت اگر این شاخه را نداشت بهتر بود یا فلان و یا اینکه تصویر یک درخت سیب را در ذهن خود با اجزا بسازیم و سپس آن را خلق نماییم و بعد مثل بالا روی آن کارکنیم. کارکرد این نگرش همانند ویراستاری میماند که اطلاعات خام بیرون را میگیرد و سپس با ساختار دادن به آن محتوای جدیدی تولید میکند.
ان ال پی از کدامین نگاه در رابطه با ذهنیت و واقعیت استفاده میکند؟
ما در ان ال پی از نگاه ساختارگرایی بهره میگیریم و این نگرش نزدیکی بیشتری با ان ال پی دارد چون ان ال پی معتقد است اطلاعات و ابژههای که از بیرون با حواس پنجگانه خود دریافت میکنیم بر روی ساختارهای ذهنی و مغزی ما تأثیر میگذارند و ساختارهای ذهنی و مغزی و ارتباطات آنها نیز بر روی جهان واقعی ما اثر میگذارند.
پس با تغییر در ذهنیت، جهان واقعی که ما تجربه میکنیم تغییر میکند و با تغییر در اطراف خود و واقعیتهای بیرون نیز در ساختارهای ذهنی ما تغییر ایجاد میشود؛ مانند اینکه برای فردی اتفاقی افتاده و در ذهن خود هنوز میتواند آن را بازنمایی کند و احساس خود را به هم بریزد ما در اینجا قادریم با تکنیکهایی در ان ال پی اثرات آن اتفاق را از بین ببریم و بهمحض تغییر ذهنیت آن اتفاق، رفتارهای بیرونی و شرایط و اتفاقاتی که فرد در دنیای بیرون تجربه میکند تغییر میکند و در اینجا با تغییر در ساختارهای ذهنی بر روی دنیای واقعی او نیز تأثیر گذاشتهایم.
برای درک بهتر در نظر بگیرید فردی در یک محیط نامناسب بزرگشده و این محیط و واقعیتهای بیرونی که در آنجا برای فرد موردنظر اتفاق افتاده باعث شده او ذهنیتها که همان باورها و ارزشها و … میشوند را برای خود بسازد و بر اساس آنها رفتار کند و نتایجی را در زندگی بگیرد که چندان مطلوب هم نیست. ما با تغییر محیط این فرد و قرار دادن او در یک محیط بسیار خوب میتوانیم بعد از مدتی روی او و رفتارهایش اثر بگذاریم و روبهرو شدن این فرد با محیط و شرایط یا افراد جدیدی بسیار خوبی که در آن قرار دارند باعث میشود در ساختارهای ذهنی و مغزی او تغییرات بسیاری به وجود بیاید که این مثالی از تغییر واقعیتهای بیرون و تأثیر آن بر روی ذهنیت میباشد.
ذهن و مغز و جهان واقعیتها در ان ال پی
ذهن و مغز در ان ال پی بهعنوان یک ماشین مفسر یا تفسیرکننده شناخت میشوند. ما با استفاده از حواس خود اطلاعات را دریافت میکنیم و با ذهنیت خود از آنها تفسیری جدیدی خلق میکنیم و مفاهیم خلقشده توسط این دستگاه تفسیرکننده و دستکاری اطلاعات ورودی باعث شکلگیری الگوهای جدید در ذهن و مغز و سپس تأثیر این الگوها برجهان بیرون ما میشوند. اگر به تازگی با ان ال پی آشنا شدهاید میتوانید از مقاله NLP چیست برای شناخت بیشتر این دانش استفاده کنید.
نکته مهمی که وجود دارد این است که ما میزان بسیار زیادی سوژه از جنسهای مختلف در ذهن و میلیاردها نورون در مغز داریم که از ارتباط آنها باهم الگوهای ذهنی و مغزی ما خلق میشود. باکمی دقت متوجه میشوید جهان ذهنی هر فرد به دلیل بینهایت بودن عناصر ذهنی و مغزیاش منحصربهفرد است و ازآنجاییکه ما در ان ال پی معتقدیم دنیای بیرونی هر فرد از ذهنیت او سرچشمه میگیرد پس ما به تعداد انسانها واقعیتها و جهانهای متفاوت داریم و هر فرد در جهانی که بر اساس الگوهای ذهنی و مغزی خودساخته است، واقعیتهای متفاوتی را تجربه میکند و ما در ان ال پی با ابزارهایی که در دسترس داریم قادریم هر فرد را بهصورت منحصربهفرد مطالعه کنیم و متناسب با دنیای خودش او را به سمت مسیرهای بهتر و متعالیتر هدایت کنیم.
خلاصه مطلب:
همواره بشر به دنبال این سؤال بوده که آیا ذهن و مغز دنیای بیرون را به وجود میآورند یا دنیای بیرون تجربیات درونی ما را خلق میکند. در این راستا سه نگاه متریالیسم، ایدئالیسم و ساختارگرایی بیان میشود که ان ال پی از نگاه ساختارگرایی که بیانکننده تأثیر ذهنیتها بر روی واقعیت و بالعکس میباشد تبعیت میکند و معتقد است زندگی ما محصولی از تعامل واقعیتها با ذهنیتها است.
با سپاس از شما که نظرات خود را در مورد این مطلب برای ما ارسال میکنید و به تهیه و تولید محتوایی باکیفیتتر به ما کمک میکنید.